به گزارش قدس آنلاین، تأکید رهبر انقلاب اسلامی در بیاناتشان در روز مبعث پیامبر گرامی اسلام مبنی براینکه ما در اوکراین طرفدار توقف و خاتمه جنگ هستیم، درحالیکه باب هرگونه گمانهزنی مخالفان و معاندان در مورد مواضع ایران در مورد این جنگ را بست؛ اما راهبرد معظم له برای حل آن بیانگر اهمیت این بحران درروند تحولات جهانی و ناتوانی نظام کنونی حاکم برجهان غرب در مدیریت و مهار اینگونه بحرانهاست.
معظم له با یادآوری نقش آمریکا در ایجاد بحران در مناطق مختلف جهان در چند دهه اخیر با تأکید براینکه رژیم آمریکا «بحرانساز و بحران زیست» و اساساً یک «رژیم مافیایی» است که شبکههای مافیای سیاسی، اقتصادی و اسلحهسازی در درون آن، از گسترش بحرانها در جهان، تغذیه و ارتزاق میکنند، خاطرنشان کردند: «علاج بحران در صورتی ممکن است که ریشههای آن شناخته شود. ریشه بحران در اوکراین، سیاستهای امریکا و غرب است که باید آن را شناخت و بر اساس آن قضاوت و اقدام کرد».
درزمینه چرایی وقوع بحرانهای اخیر در جهان بهویژه در غرب آسیا و شمال آفریقا اگرچه جوزف نای، نظریهپرداز آمریکایی در سالهای پایانی قرن بیستم با طرح نظریه بهرهگیری از قدرت نرم آمریکا برای تغییر در نظامهای سیاسی موردنظر رژیم حاکم براین کشور، باب جدیدی را برای کشورگشایی آمریکاییها از طریق ایجاد انقلابهای مخملین و رنگین در جهان گشود؛ اما پسازآن بازهم راهبرد آمریکاییها در چندین حوزه نظیر افغانستان، عراق، سوریه و لیبی برای کشورگشایی و گسترش حوزه نفوذ آمریکا متکی به نیروهای نظامی بود که طی آن علاوه بر تحمیل هزینه بیش از ۱۴ تریلیون دلار بر مالیاتدهندگان آمریکایی، علاوه بر هزینههای تحمیلشده بر دیگر ملل جهان و تخریب چند کشور و کشته و مجروح شدن میلیونها نفر، از عمل به توصیه جوزف نای در بهرهگیری از ابزار نرم و عملیات روانی برای تغییر نظامهای سیاسی نیز غفلت نکرده و تلاش کردند که تجربه فروپاشی شوروی سابق را در بسیاری دیگر از کشورها نظیر لهستان، اوکراین، قزاقستان و قرقیزستان در قالب انقلابهای مخملی تکرار کرده و با هزینه کمتر، تغییرات مطلوب خود را در نظامهای سیاسی جوامع هدف دنبال کنند که البته در مورد ایران نیز علاوه بر تحمیل جنگ هشت ساله از سوی رژیم بعثی حاکم بر عراق که با هدایت آمریکاییها آغاز و ادامه یافته بود، راهبرد براندازی از درون(انقلاب مخملین) نیز در فتنه ۸۸ تجربه شد که البته همچون جنگ تحمیلی از مردم ایران شکست خوردند.
در عرصه جنگ اوکراین نیز سیاستمداران آمریکایی و اروپایی و دستگاه رسانه غرب که نقش اصلی را در بحرانسازی در غرب آسیا داشتند علاوه بر اجرای سناریوی انقلاب مخملین در آن کشور در چند مرحله در سالهای قبل، با تلاش برای گسترش نفوذ در شرق اروپا و فراگیر کردن ناتو در آن منطقه، زمینهساز جنگ اخیر و تحمیل بحران گسترده در این منطقه از جهان شدند.
عملیات روسیه در اوکراین، سطح تقابل و رقابت روسیه و غرب بر سر اوکراین را از عرصه سیاسی به عرصه نظامی تبدیل کرده است. این امر بدین معنی است که آثار آن بسیار عمیقتر از یک بحران سیاسی و امنیتی بوده و پیامدهای جدی درروند تحولات جهانی خواهد داشت.
اوکراین امروزه تبدیل به صحنه جنگ و رقابت شدیدتر قدرتها شده و به نظر میرسد وضعیت سیاسی و امنیتی این کشور متأثر از روند ادامه جنگ بحرانیتر شود. درواقع، اوکراین امروزه تبدیل به خط درگیری روسیه و غرب شده است؛ و روسیه بنا دارد برای همیشه خطر ناتو را از خاک روسیه دور کند.
از سوی دیگر عملیات نظامی روسیه علیه اوکراین را باید بیسابقهترین واقعه امنیتی در خاک اروپا و تحول جدی در تقابل راهبردی و نظامی دو بلوک قدرت جهانی از زمان پایان جنگ سرد قلمداد کرد. به نظر میرسد تنشها میان روسیه و غرب درنتیجه پیامدهای بحران اوکراین ریشهدارتر شود.
در نقطه مقابل آمریکا نیز تلاش میکند از این بحران جهت تکمیل چرخه حضور نظامی در شرق اروپا بهرهبرداری کرده و همچنین با اتکا به مؤلفههای جنگ نرم، قدرت روسیه را بهعنوان یک ابرقدرت یا حتی قدرت منطقهای کاهش دهد. اگرچه نوع مواجهه آمریکا با این جنگ نشان داد که آمریکا، دیگر توانایی کنترل و مدیریت تحولات در عرصه نظام بینالملل را ندارد.
در مورد اهمیت این بحران و تأثیر آن بر روند تحولات جهانی به چند نکته باید اشاره کرد.
۱- جنگ اوکراین نشان داد صحنه بینالمللی و منطقهای بیش از گذشته آمادگی نادیده گرفتن حقوق بینالملل و منشور سازمان ملل را دارد و عملاَ ناکارآمدی این سازمان را آشکارتر کرد، تحرکات غربیها برای سلب حق وتوی روسیه در شورای امنیت سازمان ملل، اگرچه غیرممکن است؛ اما اذعان صاحبان این حق ظالمانه را به عدم مشروعیت آن در پی داشت.
۲- جنگ اوکراین معادله قدرت و اتکای کشورها به قدرتهای برتر را تغییر داد و نشان داد که دیگر اتکا به ابرقدرتها نمیتواند تضمین کننده امنیت کشورها باشد. سکوت معنادار کشورهای عربی منطقه در قبال این جنگ و حتی حمایت امارات از روسیه، و مواضع اخیر ولیعهد عربستان در مورد ایران و سردرگمی صهیونیستها در اتخاذ موضع و حمایت از اوکراین، نشانگر وقوف آنها به ناتوانی امریکا در حمایت از کشورهای زیر سلطه است.
۳- در سال ۱۹۹۷، زبیگنیو برژینسکی مشاور سابق امنیت ملی آمریکا در کتاب خود تحت عنوان «شطرنج بزرگ» تأکید کرده بود که بدون حضور اوکراین، تمام تلاشهای مسکو برای بازسازی نفوذ خود در قلمرو سابق اتحاد جماهیر شوروی شکست خواهد خورد.
ایده اصلی این کتاب این بود که آمریکا تنها زمانی میتواند جایگاه خود را بهعنوان تنها ابرقدرت جهانی تثبیت کند که بتواند مانع ظهور ابرقدرتی در منطقه اوراسیا شود؛ اما روسیه باقدرت نمایی خود این پیام را برای غرب فرستاد که در حوزه منافع سنتی خود میتواند دست به هر اقدامی ازجمله تجزیه و ناامنسازی یک کشور بزند، بیآنکه امریکا و سایر متحدانش بتوانند اقدامی جدی در خصوص آن انجام دهند. این امر به آن معناست که روسیه قدرت برتر در منطقه اوراسیا محسوب میشود و امریکا و کشورهای اروپایی قادر به رقابت با روسیه در این حوزه نیستند.
۴- جنگ اوکراین در ادامه شکستهای ناتو در منطقه غرب آسیا، قابلیت این پیمان را در برآوردن انتظارات اولیه در مواجهه با چالشهای نظامی بهشدت زیر سؤال برده و طبعاً با تداوم این بحران و تحکیم موقعیت روسها، موقعیت آن ضعیفتر خواهد شد.
۵- این بحران توجه آمریکا را به چالشهای غرب آسیا بیشتر کاهش خواهد داد. این در شرایطی است که واشنگتن از مدتها قبل به دنبال کاهش دخالت خود در منطقه بود تا به آسیا و رقابت استراتژیک با چین بپردازد. در این شرایط، آسیب بیشتر به وجهه آمریکا در منطقه غرب آسیا و کاهش حضور و نفوذ آن، خبر بدی برای رژیم صهیونیستی، عربستان و دیگر حکام متزلزل منطقه بوده و طبعاً افزایش قدرت و نفوذ نیروهای مقاومت در منطقه را در پی خواهد داشت.
۶- در عرصه اقتصادی ادامه جنگ و اعمال تحریمهای گسترده علیه مسکو بهعنوان صادرکننده عمده نفت و انرژی در جهان، بسیاری از مناسبات تجاری بینالمللی را تحت تأثیر قرارداده که بازار نفت یکی از مهمترین بخشهای متأثر از این تحولات است. در این عرصه جنگ اوکراین سه پیامد عمده به دنبال خواهد داشت؛ الف: کاهش رشد اقتصاد جهانی؛ ب:فشار بیشتر بر زنجیرههای تأمین و ج: افزایش تورم و بی ثباتیهای بیشتر در بازارهای مالی و به نظر میرسد درحالیکه جهان همچنان از بحران اقتصادی ناشی از شیوع ویروس کرونا سر برنیاورده، شوک دیگری انتظار آن را میکشد.
۷- تقویت همکاریهای مشترک ایران و روسیه و چین برای غلبه بر تحریمهای غرب، زمینهساز آرایش جدیدی از بلوکهای قدرت در جهان خواهد شد. روز ۵ اسفند خبرنگار رویترز از سخنگوی وزارت خارجه چین، میپرسد «آیا چین فکر میکند اقدام روسیه تجاوز به اوکراین است؟ اگر چنین نیست، چرا نیست؟»
وی پاسخ داد: «من پیشنهادی برای شما دارم. بروید از امریکا بپرسید، آنها آتش را به پا کردند و در آن دمیدند. حالا چگونه میخواهند این آتش را خاموش کنند؟» مؤلفههای فوق در ادامه تحولات سالهای اخیر در منطقه در تحکیم اقتدار نظام اسلامی و ظهور نیروهای مقاومت، مرحلهای دیگر - و درعینحال مهم - در مسیر به چالش کشیدن گفتمان «نظام تکقطبی جهانی» و تسریع در افول قدرت امریکاست.
منبع: جوان آنلاین
نظر شما